رسول مرادی

تقدیم به تو (ش-ر)

مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد
نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد
عالم از ناله ی عشاق مبادا خالی
که گوش آهنگ و فرح بخش نوایی دارد
خوش است خلوت اگر یار ، یار من باشد
نه من بسوزم و او شمع انجمن باشد

ص:1673



           
سه شنبه 29 مرداد 1392برچسب:دل نوشته،قلب،نگاره, :: 13:58
R.M

از ویژگی انسان های موفق صحبت کنید، اساسا چه خصوصیاتی آدم های موفق دارند؟

آدم های موفق همیشه فکر میکنند راهی است و آن را قطعا اگر دنبالش بگردیم پیدا خواید شد آدم های موفق، آدم هایی هستند که اعتماد به نفس بالاتری دارند، اهل ریسک هستند، نه مثل انسانهایی که می خواهند آهسته بروند و آهسته بیایند و به جاهای بزرگ هم برسند، خیر چنین چیزی شدنی نیست. آدم های موفق ذهن دارند، سوال می کنند و در ازای هر سوال در کاینات ما جواب هایی داریم انسان هایی موفق هستند که جور دیگر نگاه می کنند اگر بخواهید مثل همه مردم به زندگی نگاه کنید قطعاٌ موفقیت هدیه ای نیست که کاینات به شما می دهد و... به عبارت دیگر انسانی موفق است که علمی یاد گرفته و یاد می دهد؛ دنبال دین و معرفت می رود و کمک به دیگران می کند . موفق کسی است که در همه شعونات درست برخورد کند.

 

دکتر شاهین فرهنگ

 

منبع: نشریه قلم، فصلنامه دانشجویی، شماره 24 . بهار 1391



           
جمعه 11 مرداد 1392برچسب:دکتر,شاهین,فرهنگ, :: 13:25
R.M

همش سعی میکنم تو رو فراموش کنم یا بهت فکر نکنم ولی نمیشه، اصلا من که نامزدتو ندیدم چرا باید باور کنم شاید یه جای کار می لنگه،شاید این طور میگن تا من بی خیال بشم،(ش-ر) تازمانی که ازدواج نکردی من به فکرتم،داعمن از خدا میخوام که همه ی این ها دروغ باشه و دل تو متعلق به کس دیگه ای نباشه، یا اگر کسی هست تو ازش متنفر بشیو فراموشش کنی نه این که طرف مقابل بزارتت و بره، چون تو انقدر خوبی که دلم نمیاد کسی دلتو بشکنه، گل همشه بهار ..



           
چهار شنبه 26 تير 1392برچسب:دل,,,, :: 1:20
R.M

 در سرمای زمستان آتش عشق من شعله ور شد و مرا سوزاند (1391)

و در گرمای تابستان آتش عشق من نا خاسته باید زمستان شود (1392)



           
جمعه 21 تير 1392برچسب:دل,,,, :: 12:5
R.M

خانوم (ش-ر) خودم تنها عاشق شدم مدتها، این عشق یک طرفه ماند باز هم مدتها،هر روز با امید رسیدن به تو زندگی کردم عاشقانه،شاعرانه زیبا، و حالا بعد از این همه مدت فهمیدم شما قبلا در دانشگاه با کسی آشنا شدید و قصد ازدواج با.. دارید، متاسفم برای خودم که چرا اینقدر دیر شما رو دیدم، متاسفم برای خودم چون قلب شما متعلق به دیگریست، متاسفم برای خودم چون شما رو از دست دادم، متاسفم متاسف، ای کاشو ای کاشو ای کاش........



           
جمعه 21 تير 1392برچسب:دل,عشق,من,تو,چه کسی,چرا,, :: 11:49
R.M

 الان از سر کار اومدم کمی تلوزیون نگاه کردم، فیلم هاش چنگی به دل نمی زد،خاموشش کردم،نمیدونستم باید چیکار کنم خوابم می اومد ولی نه خیلی زیاد، دوباره به فکرت افتادم، تصمیم گرفتم بیام تو این وبلاگ و بنویسم،از دل تنگیم، از نگاه زیبا و افسونگر تو،از سنگین بودنت، از این که وقتی میبینمت دلم یه طور خاص میشه،حتی خودم حال اون لحظه های خودم رو نمیتونم درک کنم، خدایا تو چقدر بزرگی که اجازه میدی آدم این لحظات شیرین رو تجربه کنه، بی نهایت ازت ممنونم/..

دل نوشته هایی از (ر-م) به (ش-ر)


           
دو شنبه 17 تير 1392برچسب:گفته از دل,نوشته,عاشقانه,,,,, :: 1:55
R.M

 به نام او

روزگار را دیدم که گوناگون می چرخد،نه شادی ای دوام دارد و نه اندوهی...
ضربان قلب انسان به او می گوید که زندگی دقیقه ها و ثانیه ها ست...
در ترس ننگ است و در شجاعت کرامت...
و انسان با ترس از تقدیر نجات نمی یابد...


           
دو شنبه 17 تير 1392برچسب:سیاهه,نوشته,,,,, :: 1:34
R.M

خیلی وقته که می خاستم بنویسم ولی یا سر کار بودم یا اگه خونه، اونقدر خسته بودم که وصف نداره،تولدم اومد و رفت ننوشتم چند تا مناسبت اومد ننوشتم و... ننوشتم ولی الان که به یادت اوفتادم نتونستم ننویسم(ش-ر) هر جا هستی،در هر زمان و موقعیتی،سلابت و خوشحالی رو برایت آرزو میکنم (ش-ر) امیدوارم خداوند آنچه که مقرر و بهتره رو برای ما دونفر رقم بزنه



           
جمعه 14 تير 1392برچسب:, :: 1:52
R.M

خیلی سال پیش بود، منو حامد داشتیم با دوچرخه تو محل دور می زدیم، سنمون هم مربوط میشه به اوایل دوران ابتدایی یه پیرزن و پیرمردی تو یه خونه روبه روی خونه ی ما زندگی میکردند خونشون خیلی زیبا بود، دقیق تو خاطرم نمونده ولی یادمه یه روزی از روزآ اون حاج خانوم منو حامد رو صدا کرد گفت بچه ها بیاین کارتون دارم ما هم رفتیم خونشون حاج خانوم به هر کدوممون یه چیزی داد که ببریم بدیم به مامانامون گمونم نظری بود یا هر چیز دیگه نمیدونم، موقع رفتن حاج آقا هردومون رو صدا کرد، گفت بچه ها صبر کنین وقتی اومد جلو به هر کدوممون یه شیرینی داد و کمی هم باهامون صحبت کرد،باز یادم نمونده چه چیزایی گفت چون حرف خیلی سال پیشه و ما خیلی کوچولو بودیم،الان هم که دیگه اونا نیستن..  ولی شیرینی اون روز تا الان یادم مونده، بعضی اوقات وقتی از کنار اون خونه میگذرم به یاد اون روز می افتم...

و حالا بعد گذشتن این همه سال این خونه قلب منو در خود جای داده... طوری که نمیتونم وقتی از کنار درش رد میشم به این خونه نگاه نکنم و خوشحال نشم و قلبم نلرزه..



           
یک شنبه 4 خرداد 1392برچسب:, :: 23:53
R.M

دلم میخواد یه خونه ی زیبا همونطور که توی تصورمه تو جایی که دلم میخواد بسازم ،بدور از تمام مشکلات با رویاهام توش زندگی کنم،کسی مزاحم آرامشم نشه ،کسی حرفی از گرونی نزنه ،هیچ کس برای غیبت کردن پشت سر کسی پیشم نیاد،زندگی کنم همون طور که دوس دارم یه روز کلاسیک یه روز رنگارنگ یه روز سیاه سفید ،بعضی اوقات عمیق به فکر فرو برم ،تو روز بارونی روی یه صندلی در تراس بشینم و با نوشیدن یه چای گرم به بارش بارون نگاه کنم بعضی اوقات هم به سرم بزنه از خونه بزنم بیرون و تو همون بارون کمی قدم بزنم، جمعه ها بعضی اوقات صبح زود از خواب پاشم بزنم بیرون یا برم ورزش یا برم کوه و یا دوربین رو بردارم و برای خلق تصاویر زیبا از طلوع خورشید عکس بگیرم،بعد از ظهرش هم کمی بخوابم وشب هم فیلم های زیبا ببینم یا به سینما برم ،آخرای شب به آسمون خیره بشم ستاره بشمورم ،کتاب بخونم این رویاییه که میتونم بسازمش



           
شنبه 4 خرداد 1392برچسب:, :: 1:35
R.M
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها