رسول مرادی

«عکاسی کردن وسیله پیچیده نمی‌خواهد فقط یک چشم خوب می‌خواهد. هنری کارتیه برسون»
نظریه «لحظه قطعی» برسون ارمغان ارزنده نیم قرن تلاش وی در فرهنگ دیداری است. او معتقد است: رویداد ها خود ضرباهنگ ساختاری شکل‌ها را پدید می آورند و کسی که بتواند مطابق این ضرباهنگ عکاسی کند ، لحظه‌ی قطعی را خواهد یافت. لحظه قطعی یا در توصیفی دیگر «لحظه روانی» توقف زمان در کسری از ثانیه، مانند آنچه در آثار هارولد اجرتون می‌شناسیم، نیست. بلکه به نوعی درک آنی مناسبت‌های سوژه‌ها، افراد و شکل‌ها است. برشی متفکرانه از فضا، زمان و مکان، که در توصیفی نشانه شناسانه قادر به ایجاد و القای مفاهیمی عمیق خواهد بود. رخدادی که ناشی از پیش‌بینی برآیند معنایی عناصر، پیش از عکاسی است. گاه این مفاهیم ناشی از برقراری ارتباطی نغز میان عناصر دیداری و گاه مبتنی بر وجود تضاد معنایی میان آن‌ها است. گرچه در تاریخ هزارتوی عکاسی نمی‌توان همتایی برای برسون یافت اما مفهوم لحظه قطعی وی، همواره در جریان و تکرار است.
عکس « سپیده گندمی » نمودی ساده از «لحظه قطعی» در عکاسی مستند اجتماعی است. برداشتی ساده و بی‌تکلف که بدون دستمایه قرار دادن تکنیک‌های پیچیده عکاسی و ویرایشی، به ایجاد و القای معنایی صریح از احساسات انسانی دست یافته است.
همه چیز ناشی از همنشینی عناصر در قاب، ارتباط معنایی برآمده از این عناصر هم‌نشست و درک مناسبت‌های میان این نشانه‌ها است. فضای ساده‌ای که به موجب ماهیت ساختاری و نقوش موجود در پس‌زمینه، "کودکانه" توصیف می‌شود و پویایی، شادی و تکاپوی کودکانه را در ذهن مخاطب تصویر می‌کند. تصوری که به سادگی و در پس حالت مغموم و خسته تنها کودک حاضر در قاب در هم می‌شکند. ویرایش اندک عکس در جهت هدایت نگاه مخاطب به سمت کودک و ترکیب بندی عکس در عین استحکام نسبی در جهت القای رخدادی نامعمول در این فضای آرام می‌کوشد.
 



           
سه شنبه 23 خرداد 1391برچسب:, :: 10:39
R.M

به نام خدا

   دوستي تا ابديت        

روزي معلمي از دانش آموزش خواست كه اسامي همكلاسي هايشان را بر روي دو ورق كاغذ بنويسند و پس از نوشتن هر اسم يك خط فاصله قرار دهند. سپس از آن ها خواست كه درباره قشنگترين چيزي كه مي توانند در مورد هر كدام از همكلاسي هايشان بگويند،فكر كنند و در آن خط هاي خالي بنويسند. بقيه وقت كلاس با انجام اين تكليف درسي گذشت و هر كدام از دانش آموزان پس از اتمام ، برگه هاي خود را به معلم تحويل داده، كلاس را ترك كردند.

روز شنبه، معلم نام هر كدام از دانش آموزان را در برگه اي جدا نوشت، و سپس تمام نظرات بچه هاي ديگر در مورد هر دانش آموز را در زير اسم آنها نوشت.

روز دوشنبه، معلم برگه مربوط به هر دانش آموز را تحويل داد.شادي خاصي كلاس را فرا گرفت.

معلم اين زمزمه ها را از كلاس شنيد "واقعا؟" ، "من هرگز نميدانستم كه ديگران به وجود من اهميت مي دهند!" ، "من نمي دانستم كه ديگران اينقدر مرا دوست دارند."

ديگر صحبتي از آن برگه ها نشد و اوضاع مدرسه بصورت عادي مي گذشت. معلم نيز ندانست كه آيا آن ها بعد از كلاس با والدينشان در مورد موضوع كلاس به بحث و صحبت پرداخته اند يا نه ، به هر حال گويي اين موضوع را مهم تلقي نكرد زيرا آن تكليف هدف معلم را برآورده كرده بود آن برگه ها نشانگر اين نكته بود كه همه ي دانش آموزان از تك تك همكلاسي هايشان رضايت كامل داشتند... .

از قضاي روزگار با گذشت سال ها بچه هاي كلاس از يكديگر دور افتادند و هر كدام در مكاني ديگر مشغول ادامه تحصيل ، كار و زندگي شدند.

چند سال بعد، متقارن با شروع جنگ، يكي از دانش آموزان كه "مارك" نام داشت و به خدمت سربازي اعزام شده بود در جنگ ويتنام كشته شد! معلمش با خبردار شدن از اين حادثه در مراسم خاكسپاري او شركت كرد او تا به حال يك سرباز ارتشي را در تابوت نديده بود.

پسر كشته شده ، جوان خوش قيافه و برازنده اي به نظر مي رسيد. كليسا مملو از دوستان سرباز بود. دوستانش با عبور از كنار تابوت وي، مراسم وداع را بجا آوردند. معلم آخرين نفر در اين مراسم توديع بود.

به محض اينكه معلم در كنار تابوت قرار گرفت، يكي از سربازاني كه مسعول حمل تابوت بود، به سوي او آمد و پرسيد:"آيا شما معلم رياضي مارك نبوديد؟" معلم با تكان دادن سر پاسخ داد:"چرا"

سرباز ادامه داد:"مارك هميشه در صحبت هايش از شما ياد مي كرد." ، در حين مراسم تدفيت ، اكثر همكلاسي هاي قديمي اش براي شركت در مراسم در آنجا گرد هم آمده بودند. آشكارا معلم بود كه منتظر ملاقات با معلم مارك هستند.

پدر مارك در حاليكه كيف پولش را از جيبش بيرون مي كشيد ، به معلم گفت:"ما مي خواهيم چيزي را به شما نشان دهيم كه فكر مي كنيم برايتان آشنا باشد."

او با دقت دو برگه كاغذ فرسوده دفتر يادداشت كه از ظاهرشان پيدا بود بارها و بارها تا خورده و با نوار چسب بهم متصل شده بودند را از كيفش در آورد.

خانم معلم با يك نگاه آن را شناخت.

آن كاغذها،هماني بودند كه تمام خوبي هاي مارك از ديدگاه دوستانش درون آن نوشته شده بود!

مادر مارك گفت:"از شما به خاطر كاري كه انجام داديد متشكريم. همانطور كه ميبينيد مارك آن راهمانند گنجي نگه داشته است"همكلاسي هاي سابق مارك دور هم جمع شدند.

چارلي با كمرويي لبخندي زد و گفت:"من هنوز ليست خودم را دارم.اون رو در كشوي بالاي ميزم گذاشتم."

همسر چاك گفت:"چاك از من خواست كه آن رادرآلبوم عروسيمان بگذاريم."

مارلين گفت:"من هم براي خودم هنوز برگه ام را دارم.آن راتوي دفتر خاطراتم گذاشتم."

سپس ويكي كيفش را از ساك بيرون كشيد و ليست فرسوده اش را به بچه ها نشان داد و گفت:"اين هميشه با منه...."

"من فكر نميكنم كه كسي ليستش رو نگه نداشته باشه"

صحبت ها ادامه داشت، انگار كلاسي مثل كلاس گذشته ها با همان همكلاسي هاي هميشگي درآنجا تشكيل شده بود!فقط جاي مارك خالي بود كه اينك با آرامشي ابدي آرميده بود ودوستي ها را تا ابديت پيوند زده بود.

معلم با شنيدن حرفهاي شاگردانش ديگر طاقت نياورد.بي امان گريه اش گرفت.او براي مارك و براي همه دوستانش كه ديگر او را نمي ديدند،گريه مي كرد!



           
چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:داستان,دوستي,دوستي تا ابديت,, :: 13:10
R.M

و اما ترفندي که من مي خواهم به شما ارائه کنم اين است که آيا تاکنون براي شما پيش آمده است که ريموت ماشين تان را در ماشين جا بگذاريد و درها قفل شده باشد؟ ويا ريموت خود را گم کرده باشيد؟ در اين صورت چه کاري کرده ايد؟ معمولا افراد يا به سمت خانه رهسپار مي شوند تا با ريموت يدک ماشين برگردند و يا با افراد در منزل تماسي حاصل مي کنند و مي خواهند ريموت يدک برايشان ارسال شود. قطعا زمان زيادي بايد تلف شود تا مشکل حل بشود. ولي راه سريع تري هم هست و آن اينکه با گوشي موبايل خود به فردي که ريموت يدک را دارد زنگ بزنيد و به او بگوييد درحين مکالمه دکمه بازکننده درهاي ماشين (که روي ريموت وجود دارد) را فشار دهد. و شما خواهيد ديد که در ماشين باز مي شود. البته لازم به ذکر است که شما بايد نزديک به ماشين خودتان باشيد. موفق و مويد باشيد 



           

اگر در مورد برخی اصطلاحات سیاسی اطلاعی ندارید این مطلب طنز خیلی می تونه کمک کنه به درک بعضی از مفاهیم


سوسیالیسم: دو گاو دارید. یکی را نگه می دارید. دیگری را به همسایه خود می دهید.


کمونیسم: دو گاو دارید.دولت هر دوی آن ها را می گیرد تا شما و همسایه تان را در شیرش شریک کند.


فاشیسم: دو گاو دارید.شیر را به دولت می دهید. دولت آن را به شما می فروشد.


کاپیتالیسم: دو گاو دارید.هر دوی آن ها را می دوشید.شیرها را به زمین می ریزید تا قیمت ها همچنان بالا بماند.


نازیسم: دو گاو دارید.دولت به سوی شما تیراندازی می کندو هر دو گاو را می گیرد.


آنارشیسم: دو گاو دارید.گاوها شما را می کشند و همدیگر را می دوشند.


سادیسم: دو گاو دارید. به هر دوی آن ها تیر اندازی می کنید و خودتان را در میان ظرف شیر ها می اندازید.


آپارتاید: دو گاو دارید. شیر گاو سیاه را به گاو سفید می دهید ولی گاو سفید را نمی دوشید.


دولت مرفه: دو گاو دارید. آن ها را می دوشید و بعد شیرشان را به خودشان می دهید.


بوروکراسی: دو گاو دارید.برای تهیه شناسنامه آن ها 17 فرم را در 3 نسخه پر می کنید ولی وقت ندارید شیر آنها را بدوشید.


سازمان ملل: دو گاو دارید.فرانسه شما را از دوشیدن آن ها و آمریکا و انگلیس گاو ها را از شیر دادن به شما وتو می کنند. نیوزلند رأی ممتنع می دهد.


ایده آلیسم: دو گاو دارید، ازدواج می کنید. همسر شما آن ها را می دوشد.


رئالیسم: دو گاو دارید. ازدواج می کنید. اما هنوز خودتان آن ها را می دوشید.


متحجریسم:دو گاو دارید. زشت است گاو را بدوشید.


فمینیسم: دو گاو دارید.حق ندارید گاو ماده را بدوشید.


پلورالیسم: دو گاو نر و ماده دارید هر کدام را بدوشید فرقی نمی کند.


لیبرالیسم:دو گاو دارید. آن ها را نمی دوشید چون آزادیشان محدود می شود.


دمکراسی مطلق: دو گاو دارید.از همسایه ها رأی می گیرید که آن ها را بدوشید یا نه. 



یاد دارم در غروبی سرد سرد

می گذشت از کوچه ی ما دوره گرد

داد می زد : کهنه قالی می خرم

دسته دوم جنس عالی می خرم

کاسه و ظرف سفالی می خرم

گر نداری کوزه خالی می خرم

اشک در چشمان بابا حلقه بست

عاقبت آهی کشید بغضش شکست

اول ماه است و نان در سفره نیست

ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟

بوی نان تازه هوشش برده بود

اتفاقا مادرم هم روزه بود

خواهرم بی روسری بیرون دوید

گفت اقا سفره خالی می خرید...؟



           
سه شنبه 9 خرداد 1391برچسب:سفره خالي,شعر,دکتر علی شریعتی, :: 10:11
R.M

سید شهاب الدین حسینی تنکابنی

سید شهاب الدین حسینی تنکابنی، درسال۱۳۵۲ در تهران متولد شد. تحصیلات دانشگاهی او دررشته روانشناسی دانشگاه تهران بود که آن را به قصد مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت.او اولین فرزند خانواده‌اش است و یک برادر و دو خواهر دارد. سال ۱۳۷۴ با همسرش ازدواج کرد ودر سال ۱۳۸۲ پسرش، محمدامین متولد شد.

کارخود را با تئاتر دانشجویی و سپس گویندگی رادیو آغاز کرد، سپس در برنامه‌ای به نام "اکسیژن" درتلویزیون ظاهرشد. در چند برنامه دیگر هم مانند بر پا بر پا، به رنگ صبح، سایه روشن و... به عنوان مجری حضورداشت، با سریال خانواده پس از باران پا به عرصه بازیگری گذاشت.

شهاب حسيني از جمله از بازيگران موفق سينماو تلويزيون ايران است.كه ابتدا با گويندگي در راديو كار خود را آغاز كرد كم كم به مجري تلويزيون رسيد آنقدر قدرت بيان او بالا بود كه از سال 1377 تا 1378 به كار مجري گري مشغول بود در سال 79 چهره محبوب مردم در سريال موفق پس از باران حضور پيداكرد.شروع خوبي بود براي وارد شدن به دنياي بازيگري اعتماد خوب امير قويدل به شهاب حسيني باعث شد تا او فرصت خودنمايي هم در سينما داشته باشد حضور موفقي داشت در كنار ميتراحجار، پس از رخساره پيشنهاد هاي تلويزيوني را رد نكرد او در سال 80 در دوسريال همسفر و پليس جوان كه نقش اول اين سريال داشت بازي كرد وخيلي راحت داشت از مجري گري كنار مي رفت.

او سالهای بعد هم به کار بازیگری و هم اجرا پرداخت. وی بخاطر بازی در فیلمهای سینمایی واکنش پنجم و شمعی در باد مورد توجه قرار گرفت، درسال ۸۶ برای فیلم محیا از جشنواره بین‌المللی فیلم فجر، موفق به کسب دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول مرد شد، و در سال ۸۷ در همین جشنواره برای فیلم سوپراستار سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد را دریافت کرد. همچنین وی به خاطر فیلمهای پرسه در مه و درباره الی بازیگر مرد برگزیده چهاردهمین جشن بزرگ سینمای ایران نیز بود.

حسینی به همراه چندی از دوستانش و همچنین برادرش سید مهدی حسینی، گروه موسیقی هفت را تاسیس کردند. تا کنون چهار مجموعه آهنگ از این گروه منتشر شده است که شهاب حسینی در آلبوم یک و دو به دکلمه پرداخته و درآلبوم سه و چها رخوانندگی کرده است.

او اولین فرزند خانواده‌اش است و یک برادر و دو خواهر دارد. سال ۱۳۷۴ با همسرش ازدواج کرد ودر سال ۱۳۸۲ پسرش، محمدامین متولد شد.

 

 

سخنرانی شهاب حسینی در برابر رهبر انقلاب:

روز ۱۲ تیر ۱۳۸۹ در جلسه دیدار برخی بازیگران و سازندگان سریال‌های تلویزیون صدا و سیمای ایران با رهبری جمهوری اسلامی ایران، یکی از سخن‌رانان جلسه بود.

شهاب حسینی در دیدار هنرمندان رسانه ملی با رهبر انقلاب، با اشاره به روزهای پایانی فیلمبرداری سریال شوق پرواز و پرداختن به زندگی سرلشكر شهید خلبان عباس بابایی در این سریال گفت: باید با پرداخت زیبا و هنرمندانه شخصیت بزرگان و نخبگان اجتماعی، سیاسی، علمی، فرهنگی، دینی و ورزشی، نسل جوان كنونی را در درك هویت ملی خود كمك كرد.


شهاب حسینی گفت: هنرمندان، سربازان عرصه فرهنگ هستند و باید همچون «رزمندگان شجاع، مبتكر و مصمم دفاع مقدس»، به وظیفه سنگین خود در عرصه فرهنگ عمل كنند.

 

مجموعه آثار:

 
رخساره (امیر قویدل، 1379)

آدمکها (علی قوی تن، 1381)

واکنش پنجم (تهمینه میلانی، 1381)

این زن حرف نمی زند (احمد امینی، 1381)

زهر عسل (ابراهیم شیبانی، 1381)

شمعی در باد (پوران درخشنده، 1382)

الهه زیگوران (رحمان رضایی، 1382)

رستگاری در هشت و بیست دقیقه (سیروس الوند، 1383)

گرداب (حسن هدایت، 1383)

قتل آن لاین (مسعود آب پرور، 1384)

پیشنهاد پنجاه میلیونی (مهدی صباغزاده، 1384)

بچه های ابدی (پوران درخشنده، 1385)

غیرمنتظره (محمدهادی کریمی، 1386)

پرچم هاي قلعه كاوه (محمد نوري زاد، 1386)

 
محيا (اكبر خواجويي، 1386)

تنهایی (احمد ظریف‌رفتار، 1386)

ناشناس (احمد ظریف‌رفتار، 1386)

دل شکسته (علی روئین تن، 1386)

نیلوفر (سابین ژمایل، 1386)

درباره الی (اصغر فرهادی، 1387)

سوپر استار (تهمینه میلانی، 1387)

ساکن طبقه وسط (محمدهادی کریمی، 1388)

پرسه در مه (بهرام توکلی، 1388)

حوالی اتوبان (سیاوش اسعدی، 1388)

آناهیتا (عزیزالله حمیدنژاد، 1388)

 
آفریقا (هومن سیدی، 1389)

جدایی نادر از سیمین (اصغر فرهادی، 1389)

خانهٔ پدری (کیانوش عیاری، 1389)

برف روی شیروانی داغ (محمدهادی کریمی، 1389)

سوت پایان (روایت) (نیکی کریمی، 1389)

 

 

مجموعه و برنامه های تلویزیونی:

 
اکسیژن (سری اول، مجری، 1377)

رنگ صبح (مجری، 1378)

برپا - برپا (مجری، 1378)

با شما (مجری، 1378)

آفتابگردان (مجری، 1378)

اکسیژن (سری دوم، مجری، 1378)

ویژه برنامه عید فطر (مجری، 1379)

پس از باران (مجموعه، سعید سلطانی، 1379)

همسفر (مجموعه تلویزیونی، در دو اپیزود، 1380)

پلیس جوان (مجموعه، سروس مقدم، 1380)

تب سرد (مجموعه، علیرضا افخمی، 1382)

تب سرد (علیرضا افخمی، ۱۳۸۲)

مدار صفر درجه (حسن فتحی، ۱۳۸۵)

رقص پرواز (احمد مرادپور، ۱۳۸۵)

 

گزارشگر (تلویزیون، ایاز سایالوف_ محصول جمهوری آذربایجان، 1387)

شوق پرواز (یدالله صمدی، ۱۳۸۸)

سرزمین کهن (کمال تبریزی، ۱۳۸۹)

 

 

افتخارات:
کاندید تندیس زرین بهترین بازیگر نقش مكمل مرد از هفتمین جشن خانه سینما برای بازی در فیلم واکنش پنجم(1382)

کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مكمل مرداز بیست و دومين جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم شمعی در باد(1382)

کاندید تندیس زرین بهترین بازیگر نقش مكمل مرد از هشتمین جشن خانه سینما برای بازی در فیلم شمعی در باد(1383)

کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مكمل مرد از بیست و سومين جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم رستگاری در هشت و بیست دقیقه(1383)

دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول مرد در بیست و ششمین جشنواره فیلم فجر برای فیلم محیا (۱۳۸۶)

تقدیر شده به عنوان بهترین بازیگر نقش اول مرد از بیست و هفتمين جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم درباره الی(1387)

سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد در بیست و هفتمین جشنواره فیلم فجر برای فیلم سوپر استار (۱۳۸۷)

جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد از نخستين جشنواره فيلم هاي تلويزيوني برای بازی در فیلم تنهایی(1388)

تندیس شایستگی بهترین بازیگر نقش اول مرد در چهاردهمین جشن بزرگ سینمای ایران برای فیلم‌های پرسه در مه و درباره الی (۱۳۸۹)

تنديس بهترين بازيگر نقش اول مرد از نگاه منتقدان در چهارمين شب منتقدان كشور براي فيلم پرسه در مه(1389)

دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش مكمل مرد در بیست و نهمين جشنواره فیلم فجر برای فیلم جدايي نادر از سيمين (1389)



           

در معنای عامیانه،ایدئولوژی را عبارت از مجموعه عقاید و باورهای یک فرد و یا دستورالعمل ها و احکام اجرایی مبتنی بر جهان بینی او می دانند،اما ویژگیهای دیگر ایدئولوژی را به قرار زیر می توان خلاصه نمود :

الف_با توجه به این مسئله که ایدئولوژی سیستمی از ایده ها و قضاوتهاست ، با منافع شخصی و جمعی افراد در رابطه قرار می گیردیعنی منافع کسانی که می خواهند از پایگاه و موقعیت خود محافظت و نگاهداری کنند و یا کسانی که می خواهند موقعیت خود را بهتر سازند و بدین ترتیب ایدئولوژی برحسب منافعی که برای افراد در بردارد ، موقعیت های موجود را تائید می نماید و یا مورد انتقاد قرار می دهد .

ب_چون ایدئولوژی با منافع در ارتباط است . بنابراین با حالاتی روانی نیزکه اغلب فراگیر است ولی به چشم نمی خورد مرتبط می گردد این حالات روانی را می توان به دودسته تقسیم کرد : اول آنکه ممکن است این حالات حالاتی اضطراب آمیز و نگران کننده باشند که معمولاً در اثر ناامنی و تردید ناشی از تغییرات احتمالی بوجود می آید . حالات اضطراب ممکن است شدید باشد و بصورت نوعی ترس شدید و دلهره در آیند . حالات یاد شده فوق معمولاً ایدئولوژی از نوع محافظه کارانه یا ارتجاعی را ایجاد می کند . حالات روانی می تواند بصورت تهاجمی و خشن ظاهر شبود که ثمرة دوره ای طولانی از محرومیت فردی و جمعی باشد . این حالات تهاجمی بر خلاف حالات اضطرابی باعث بوجود آمدن ایدئولوژی از نوع انقلابی یا اصلاح طلب می گردد .

ج_ایدئولوژی با ارائه کنش جمعی از یکطرف باعث بوجود آمدن نوعی تامین و اطمینان در حالات اضطرابی خفیف می نماید و از طرف دیگر باعث فرونشاندن خشم و احساسات در حالات تهاجمی می شود و بدین ترتیب سعی در ارضای این حالات دارد .

د_ایدئولوژی بوجودآورندة پدیده ای جمعی به نام ( ما ) است ، بدین ترتیب که مردم را به گردهم آئی دریک مجمع می خواند ، یعنی جائیکه افراد می توانند همدیگر را شناخته و دارای روحیه و احساسی قوی شوند . در اینجا ( ما ) می تواند یک طبقة اجتماعی ، یک حزب سیاسی ، یک ملت و یا یک نهضت اجتماعی و یا پدیدة دیگری از این قبیل باشد . ( ما ) در ایدئولوژی غالباً آنچنان ساده و مشخص شده است که افراد می توانند با آن و یا آنچه ارائه می دهد وحدت یابند و حالات اضطرابی و یا تهاجمی درونی را تحمل نمایند .

ه_ایدئولوژی مکان پیدائی ارزشهای جدید می گردد ، بدین ترتیب که این ارزشهای نوین که غالباً منتشر ولی در وضعیتی پنهان و خفته بسر می برند ، بالاخره در قالب یک طرح ایدئولوژی قابل توجیه ظاهر می شوند . گاهی نیز آنچه را که تحت عنوان ارزشهای نوظهور یا جدید می نامیم در واقع همان ارزشهای قدیمی یا ارزشهای موجود هستند که ایدئولوژی در قالب جدیدی به تعریف مجدد آن می پردازد و یا اینکه به آن ارزشها مفهومی خاص می دهد که قبلاً هم بصورت ضمنی وجود داشته است .  



           
شنبه 9 ارديبهشت 1391برچسب:معنا,ایدئولوژی,به زبان,ساده,اطلاعات, :: 20:45
R.M

 خدا رو شكر ميكنم، بخاطر سال جديد، بخاطر تحول، بخاطر اين شروع خوب، سال 90 يه سالي بود مثل همه ي سالها، ولي 91 از ساعاتي قبل از سال تحويل و تا الان كه 23:47 روز 91/2/1 خيلي خوب پيش رفت اميدوارم به حق آقا امام زمان( عجل الله تعالي فرجه الشريف) همينطور به خوبي، همراه اميد و دل خوشي و به بهترين نحو پيش بره، امسال حالو هواش از همه سالا بهتر بود، رسانه ها كه سنگ تمام گذاشتن نميشه برنامه ي خاصي رو نام برد از لحظات تحويل شبكه هاي سيما ، ولي ولي اينو نميتونم نگم كلاه قرمزي 91 دوست داشتني ترين برنامه بود اول از همه ببيي و بعدش فاميل دور و همينطور پسرعمه زا و پسرخاله، كلاه قرمزي، جيگر  و بقيه عوامل كه باعث شد با جمع شدنشون كنار هم اين برنامه يكي از دوست داشتني ترين برنامه ي شروع سال بشه

به خدا، خدايا خودت ميدوني من مي خواستم امشب بگم خيلي دلتنگم ، مي خواستم بگم خيلي هنر رو دوست دارم ولي به جهاتي دستم بهش نميرسه خودت كمكم كن از ته دل، خدايا دستمو گرفتي، ول نكن محكمتر بگير، خدايا خدايا بعضي اوقات زبان از گفتن ناتوانه خودت ميدوني توي دل چه خبره 

بگذريم دوست ندارم اين سال خوب رو خراب كنم  لحظات شيرين، نفسها بوي گل محمدي، راهتون سلامت تا فرصتي ديگر 



           
شنبه 1 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 23:19
R.M

  در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن شرط اول قدم آنست که مجنون باشی



           
جمعه 25 فروردين 1391برچسب:, :: 20:21
R.M

 

زندگي صحنه يکتاي هنرمندي ماست *** هرکسي نغمه خود خواند و از صحنه رود


 صحنه پيوسته به جاست   ***  خرم آن نغمه که مردم بسپارند به ياد
 



           
جمعه 4 فروردين 1391برچسب:سال نو,1391,مبارك,, :: 14:8
R.M
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها