رسول مرادی

سلام، هر از گاهی می بینمت، یکیش همین روز قبل پنج شنبه، داشتی با مادرت برمیگشتی خونه، اولش همینطور معمولی داشتم نگاتون میکردم ولی یه لحظه با خودم گفتم نکنه (ش) باشه یکم که اومدم جلوتر دیدم خود خودتی...
میگم آخه یعنی من چه گناهی به درگاه خداوند کردم که اینطور اسیر تو شدم، ها ..



           
جمعه 1 شهريور 1392برچسب:از،من،تا،من, :: 15:7
R.M

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 28 صفحه بعد

درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها