رسول مرادی

oskol

این هم پرنده اسکل ، قیافه اش را نگاه کنید عین بیشعورهاست بخاطر همین به یه نفر که بیشعوره میگن اسکل.

درباره خصوصیات این پرنده نوشته که او وقتی برای زمستان غذا جمع آوری میکند محل نگهداری آنها را فراموش میکند و بخاطر همین با مشکل مواجه می شود، یا هنگام خانه سازی فراموش می کند که خانه اش را کجا ساخته است، و اگر از لانه اش بیرون بیاید راه بازگشت را پیدا نمیکند

بیست

بیست

بیست

بیست

.

shonghol

شنقل : شنقل پرنده ای است که غذای خود را به اسکل میدهد تا برایش نگهدارد

شنقل از اسکل هم اسکل تر است

بیست

بیست

.

dongol

دنگل : حاصل جفت گیری اسکل و شنقل میباشد ، میزان شعور و درک وی از جهان اطراف قابل بیان نیست

بیست

بیست

بیست

بیست

.

ombol

امبل پرنده ای تن پرور است که تمام سال در تعقیب و چشم انتظار اسکل و شنقل برای دستیابی به غذا است

امبل از اسکل و شنقل هم اسکل تر است

بیست

بیست

 

مجدد قیافه اش را ببینید… بلاهت از آن می بارد

 

بیست



           
چهار شنبه 22 مرداد 1393برچسب:اُسکل + شُنقل + دُنگل + اُمبل, :: 19:34
R.M

و چه متحیر کننده

تصویری از گل ارکیده (نمای بزرگ)



           
پنج شنبه 16 مرداد 1393برچسب:خلقت،گل،ارکیده،نمای،بزرگ،,,,, :: 20:0
R.M
ای دل! آن دم که خراب از مِیِ گلگون باشی   بی زر و گنج به صد حشمت قارون باشی
در مقامی که صدارت به فقیران بخشند   چَشم دارم که به جاه از همه افزون باشی
در رهِ منزلِ لیلی که خطرهاست در آن   شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
نقطه عشق نمودم به تو، هان! سهو مکن!   ور نه چون بنگری از دایره بیرون باشی
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش   کِی روی؟ ره ز که پرسی؟ چه کنی؟ چون باشی؟
تاج شاهی طلبی گوهر ذاتی بنمای   ور خود از تخمه جمشید و فریدون باشی
ساغری نوش کن و جرعه بر افلاک فِشان   چند و چند از غم ایام جگرخون باشی؟
حافظ از فقر مکن ناله که گر شعر این است   هیچ خوشدل نپسندد که تو محزون باشی

 



           
سه شنبه 7 مرداد 1393برچسب:حافظ،غزلیات،,,, :: 22:7
R.M

درد من تنهایی نیست،

بلکه مرگ ملتی است که گدایی را قناعت،

بی عرضگی را صبر

و با تبسمی بر لب این حماقت را حکمت خداوند می نامند.



           
یک شنبه 15 تير 1393برچسب:گاندی, :: 14:8
R.M

بگذریم

از همه چی

از فراسوی زمان

به فراسوی خیال

برویم تا که به عرش

نه به حرف

برویم، برویم از همه چی ، از همه جا

تو بگو ناکوجاباد، کجاست؟

همه چی از منو توست

منو تو؟!!...



           
یک شنبه 15 تير 1393برچسب:سیاهه،33،,,, :: 13:48
R.M

روزگاری پیش وقتی به ماه نعمت ها نزدیک میشدیم یا زمانی که واردش می شدیم مردم شور وُ حال زیبایی داشتن، یادم میاد مردم به استقبال این ماه زیبا می رفتن و در این ماه نیز برای افطار و مهمانی به دیدن دوستان و آشنایان می رفتن، خوشحالی و لطافت روح در بین مردم بسیار خودش رو نشون میداد. وضعیت طوری بود که هیچ کس به خودش اجازه نمی داد که حتی در کوچه های شهر هم چیزی بخوره، مردم عاشقانه این ماه رو دوست داشتند و زندگی خانواده ها هم سرازیر از الطاف و نعمات خداوند میشد.

با گذشت زمان و رسیدن به زمان حال ما انسان ها چه چیزی بدست آوردیم، در زمان قدیم مردم هم مردم به این ماه احترام میگذاشتن و هم خداوند پاداش این احترام رو می داد.

ولی ما آدما الان روزه که نمیگیریم به جای خود، حرمت این ماه زیبا رو هم نگه نمیداریم، خییلی راحت و بدون توجه به این ماه روزه خواری میکنیم..

احساس میکنم ما آدما دیگه مثل سابق نیستیم، خییلی چیزها رو از یاد بردیم وُ دیگه براش اهمیتی قاعل نیستیم، حیف، حیف که یادمون رفته رفتن به سمت اون بازگشت رحمت به سمت خودمون رو در بر داره، کاش ..

 



           
یک شنبه 15 تير 1393برچسب:, :: 10:27
R.M

یادمان نرود که به یاد هم باشیم و زیبا زندگی کنیم

 



           
چهار شنبه 11 تير 1393برچسب:نگاره,,,, :: 20:45
R.M

امشب دلم خیلی هوای یه کسی رو کرده طوری که انگار قلبم داشت از سینه بیرون میومد حیف ، حیف که نیستی و ببینمت و این دلو آروم کنم الان چیزی حدود یک ماه وُ شش روزه که ندیدمت، دیروز رامین بهم پیاف فرستاد که تو منو ازش سوال کردی، گفتم چی گفت! گفتش پرسیدی کجاست؟ رامین هم گفت رفته سر کار خودش، دیگه نمیاد، به گمونم با خودت گفتی راحت شدم دیگه نیست، شاید هم از نبودنم ناراحت شدی نمی دونم هر سوالی که فکر کنی از خودم پرسیدم حتی دیشب کابوس های عجیبی از تو وُ خانوادت میدیدم، نمیدونم دلیل این کابوسا رو، حتی نمی تونم تعریف کنم اِنقدر که بی سرو ته بودن ولی توی همه جاش من و تو بودیم با این که کابوس بود ولی بخاطر این که هر دومون بودیم خوشحالم، حداقل میتونم بگم توی خواب کنارت بودم، حیف که نیستیوُ این دلو آروم کنی، چند لحظه پیش با ماشین از کنار خونتون رد شدم بیام خونه، چراغ حال خونتون روشن بود، شاید داشتین باهم حرف می زدین یا تلوزیون تماشا می کردین...



           
دو شنبه 9 تير 1393برچسب:حرف،,,,, :: 1:18
R.M

زیبا ترین عنصر،  آب ، لذت بخش ترین عنصر ،آب ، وقتی که دلت آب رو فریاد میزنه تو هیچ چیز رو نمیتونی جایگذینش کنی فقط و فقط آب میتونه فریاد بدنت رو فروکش کنه، مایه ای که صاحب رنگ و طعم نیست ، حتی شیرینو تلخ نیست، پس این مایع گوارا چیه ک وقتی  احساس ب نیازش میکنی باید فوری فرامحم بشه، آب..



           
شنبه 7 تير 1393برچسب:, :: 10:45
R.M

گاهی به فکر فرو میروم با خود میگویم اگر الان در کالیفرنیا بودم چه جور آدمی میشدم چه جور پدری میداشتم افکار خانواده ام در مورد چه چیزی قوطه ور میشد، چه فرهنگی داشتیم طرز فکرمان چگونه بود دینمان؟ آداب و رسوممان چگونه بود؟ دوستانمان و افرادی که با آنها رفتو آمد داشتیم چگونه بود، خود من چگونه بودم آیا همین افکار را در سر می پروراندم یا ..

اگر در میشیگان یا مکزیک و یا در جزایر هاوایی ساکن بودین چگونه افرادی بودیم.. ، در آینده ای نزدیک با سرخ پوستی به صحبت خواهم نشست تا بیشتر از آنها و قبیله هاشان بدانم، با بوداییان به صحبت خواهم نشست تا از آنها بدانم..

اکنون من در ایران، خیلی چیزها برایم نا مفهوم است، دلیل آفرینش، زمینه ی هستی، زیبایی، وجود زبان های مختلف، تغییرات آبو هوایی، زمان مکان، و بسیاری دیگر..

شاید اگر در آلاسکا بودم همه چیز طور دیگری بود من و تمام افرادی که در من با من و تا من ختم میشدند همگی موجودات غریبی بودیم.

سالیان سال است که انسان ها بر روی این کره ی خاکی ساکن اند، زادو ولد میکنند، کار میکنند، زندگی هم شاید گاهی! ، همدیگر را از تیزی عبور میدهند، به هم کمک میکنند، خبر های جهانی درست میکنند، از وقایع و خییلی چیز های دیگر صحبت میکنند دلیل همه ی این ها چیست؟ انسان چه میخواهد یعنی چه باید بخواهد، زندگی بدین شکل درست است؟



           
شنبه 7 تير 1393برچسب:, :: 10:8
R.M
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها